قال رسول الله صلی الله علیه وآله : اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ . هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. اصول کافی ج2ص459 قال امیرالمؤمنین علیه السلام : وَ اعلَموا اَنَّ هذَالقُرآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذی لا یَغُشُّ، وَالهادِی الَّذی لایُضِلُّ ، وَالمُحَدِّثُ اَّلذی لایَکذِبُ . بدانید که این قرآن پندآموز است که خیانت نمی کند؛ وهدایت گری است که گمراه نمی سازد ؛ وسخن گویی است که دروغ نمی گوید . نهج البلاغه خطبه 176 قال علی علیه السلام : ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی . هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی . نهج البلاغه خطبه 176 قال علی علیه السلام : مَنِ اتَّخَذَ قَولَ اللهَ دَلیلًا ، هُدِیَ اِلَی الَّتی هِیَ اَقوَم . هر کس که سخن خدا را راهنمای خود بگیرد ، به استوارترین راه ها هدایت می شود . نهج البلاغه خطبه 147

بازديد امروز : 9485
افراد آنلاين : 1
بازديد ديروز : 94
بازديد ماه : 9578
بازديد سال : 9484
کل بازديدها : 33492
مجموع اعضا : 1
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 58


برای ترجمه سایت روی پرچم کشور مورد نظر کلیک کنید
تماس با ما

سوال: چرا بعد از امام حسین (علیه السلام) امامان دیگر قیام نکردند؟ با لحاظ اینکه امامان(علیهم السلام)  در زمان انسان های ظالم و سفاکی زندگی می کردند؟ مثلا امام صادق(علیه السلام)  در زمان منصور دوانیقی زندگی می کرد که منصور  معروف بود به معاویه ی بنی عباس...

چرا ائمه ی اطهار(علیهم السلام) عاشورای دیگری را راه نیانداختند، شاید بفرمایید که شرایط مهیا نبود.

باید عرض کنم که در زمان ده سال اول خلافت امام حسین(علیه السلام) هم (از سال 50 هجری قمری تا 60 هجری قمری) که مصادف بود با حکومت معاویه شرایط برای قیام خود امام حسین(علیه السلام) هم آماده نبود. چرا؟ یکی  بخاطر احترامی  صلحی بود که  امام حسن(علیه السلام) با معاویه کرده بود با اینکه خود معاویه به آن صلح نامه عمل نکرد؟ یکی دیگر اینکه معاویه بر خلاف یزید حفظ ظاهر می کرد.

معاویه انسان منافقی بود که خودش گفته بود تا من در اذان بعد از اشهد ان لا اله الا الله جمله اشهد ان محمد رسول الله را حذف نکنم از پا نمی نشینم.اما با این همه نفاق و دشمنی باز هم حفظ ظاهر می کرد.

لذا امام حسین(علیه السلام) به این خاطر شرایط را برای قیام در زمان معاویه مساعد نمی دید.

شاید مهیا نبودن شرایط  یکی از دلایلی هست که  امامان معصوم(علیهم السلام) قیام نکردند.

دومین دلیل عدم قیام دیگر ائمه(علیهم السلام) شاید نبود یارانی چون یاران امام حسین(علیه السلام) باشد.

کدام یک از ائمه اطهار(علیهم السلام) یارانی مثل یاران امام حسین(علیه السلام) داشتند؟ هیچکدام.

عبید الله بن عباس که نسبتی هم با امام حسن (علیه السلام) دارد فرمانده 12 هزار نفر از سپاه امام حسن(علیه السلام) هست، که معاویه دو تن از فرزندان همین فرد را به طرز وحشتناکی به قتل می رساند. این فرد باید یک رگ غیرتی می داشت و در برابر معاویه می ایستاد اما متاسفانه  با یکصد هزار درهم از طرف معاویه تطمیع و خریده شد و لشکر امام حسن را رها کرد و با هشت هزار نفر فرار کرد.

شما نگاه کنید این یک نفر آشنا و فامیل بوده و لذا همه امامان(علیهم السلام) همینطور بودند و یار زیادی نداشتند.

یک روز سدیر صیرفی یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) درحالی که نزدیک مدینه بودند و داشتند از مدینه خارج می شدند به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد اقا جان چرا شما قیام نمی کنید، امام (علیه السلام)  فرمود: با کدام یار و با چه کسی قیام کنیم. سدیر گفت آقا شما که خیلی طرفدار دارید. امام فرمود مثلا چند نفر سدیر گفت : صد هزار نفر، امام با تعجب پرسید: ما صد هزار نفر یار داریم، سدیر گفتبلکه  دویست هزار نفر، امام پرسیدند: دویست هزار نفر، سدیر گفت بلکه نصف عالم اسلام.... اما صادق(علیه السلام) چیزی نگفت تا به یک گله گوسفند رسیدند و به سدیر فرمودند: اگر من به اندازه همین گله گوسفند یار می داشتم قیام می کردم. سدیر می گوید شمردم دیدم این گله گوسفن 17 راس کوسفند دارد.

ادامه دارد....



:: برچسب‌ها:
ن : محمد . م .ج
ت : سه شنبه 29 مهر 1393
http://www.ansarisch.ir/appssch/gallery/pics/9.jpg

باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین      
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را

باز باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان
با گهرهای فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان       
باز باران

باز باران با ترانه
آید از چشمان مردی خسته جان
هیهات بر لب
از عطش در تاب و در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب 
شش ماهه طفلی    
رو به پایان
مرد محزون
دست پر خون می فشاند
از گلوی نازک شش ماهه
بر لب های خشک آسمان با چشم گریان                
باز باران

باز هم اینجا عطش
آتش شراره جسمها
افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی
دراین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله             
پر زناله
پای خسته
دلشکسته
روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد از نوک سرخ نیزه ها
بر خاک سوزان          
باز باران باز باران      

قطره قطره می چکد از چوب محمل 
خاک‌های چادر زینب به آرامی شود گل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم  سنگ باران
آری آری     
باز سنگ و باز باران
آری آری     
تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه برگونه ها
بر مشک ساقی
کاش می بارید باران

علی اصغر کوهکن



:: برچسب‌ها:
ن : محمد . م .ج
ت : یکشنبه 27 مهر 1393
نام کاربري:
رمز عبور:
با افتخار قدرت گرفته از ثامن بلاگ
mkm1382@yahoo.com@rizeh