سيره
پيامبر با نگاهى
به قرآن كريم
عبادت
پيامبر
چون پاسى از شب مىگذشت رسولخدا صلى الله عليه و آله از بستر برمىخاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواك و تلاوت آياتى چند از قرآن كريم، در گوشهاى به عبادت مىپرداخت و اشك مىريخت. بعضى از همسرانش كه او را به اين حال مىديدند مىگفتند: تو كه گناهى ندارى چرا اين قدر اشك مىريزى؟ مىفرمود: آيا بنده شاكر خدا نباشم؟
امّ سلمه مىگويد: شبى پيامبر در خانه من بود، نيمه شب، او را نيافتم به سراغش شتافتم، ديدم در تاريكى ايستاده،
دستها را بلند كرده، اشك مىريزد و مىگويد: خدايا! نعمتهايى كه به من دادهاى از من مگير، دشمنم را خشنود مكن، به بلاهايى كه مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مكن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدايت شوند، شما كه بخشوده شدهاى! فرمود: هيچ كس از خدا بىنياز نيست. حضرت يونس آنى به خود واگذار شد، در شكم ماهى زندانى شد. «1»
به هنگام نماز مىلرزيد و هرگاه نماز را به تنهايى مىخواند ركوع و سجود آن را طول مىداد ولى هرگاه به جماعت نماز مىخواند بسيار عادّى و ساده برگزار مىكرد. به يكى از يارانش كه امام جماعت ساير مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مىايستى سعى كن بعد از حمد، سوره كوچكى قرائت كنى و نماز را طول ندهى.
(1). بحارالانوار، ج 16، ص 217
دلسوز و مهربان
روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دوازده درهم به حضرت على عليه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهيّه كن. على عليه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قيمت تهيّه كرد و خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله آورد. پيامبر فرمود: اگر لباس ارزانتر يا سادهترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على عليه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله برگشت.
رسولخدا صلى الله عليه و آله با على عليه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه كنيزى را ديدند كه گريه مىكند، از حالش جويا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خريد جنس به من دادهاند ولى پول را گم كردهام و اكنون مىترسم كه به خانه برگردم. پيامبر صلى الله عليه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند وپيراهنى به قيمت چهار درهم خريدند.
هنگام بازگشت برهنهاى را ديدند، لباس را به او بخشيدند و دوباره به بازار برگشته و پيراهن ديگرى خريدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان كنيز را ديدند كه ناراحت است و مىگويد: چون برگشتن به خانه طول كشيده مىترسم مرا توبيخ كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله همراه كنيز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام پيامبر صلى الله عليه و آله كنيز را بخشيد و او را آزاد نمود. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چه دوازده درهم با بركتى كه دو برهنه را پوشاند و يك نفر را آزاد كرد. «1»
آرى، اگر ما هم كمى از زندگى خود بكاهيم بسيارى از برادران ما به نوائى مىرسند.
اگر كسى براى اصلاح و متحوّل كردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد، محال است بتواند جامعهاى را مشتعل سازد. يكى از صفات برجسته انبياى الهى سوز و گداز آنها براى هدايت و سعادت انسانها بود. يكى از حرفهايى كه قديمىها به بعضى افراد مىگفتند اين بود: «اى بى درد!» پيداست كه داشتن درد و سوز، خود يك كمال است و بى دردى يك درد بزرگ است!
خداوند در اوصاف پيامبرش مىفرمايد: «حريص عليكم» «2» او نسبت به شما سوز دارد
(1). بحارالانوار، ج 16، ص 215
(2). سوره توبه، آيه 128
و براى ايمان شما حرص مىخورد و در جاى ديگر خطاب به پيامبر مىفرمايد: «لعلّك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين» «1» شايد خويشتن را هلاك كنى كه چرا آنها ايمان نمىآورند.
همچنين در آغاز سوره طه مىفرمايد: «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى» اى پيامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستاديم كه اين همه خود را به زحمت بيندازى!
آرى، سوز و گداز دينى از اوصاف انبيا و اولياست و نه تنها بر آنها، بلكه براى هر مسلمانى لازم است. يك طلبه و يك دانشجو اگر بسوزد، جامعه را متحوّل كند.
البته سوز هم بايد از روى اخلاص باشد، دكّان نباشد! هر كس بايد ببيند چه كارى معطّل مانده است، آستينها را بالا بزند و كار را انجام دهد. به نوع كار، پستى و شرافت ظاهرى آن نبايد نگاه كرد. كارى كه بر زمين مانده است بايد با نيّت پاك و خالص انجام داد.
يكى از خصوصيّات انبيا از جمله پيامبر اسلام پرهيز از تكلف بود. خداوند از پيامبرش مىخواهد كه به مردم بگويد: «و ما انا من المتكلّفين» «2» من اهل تكلّف نيستم و خود و ديگران را به سختى نمىاندازم.
پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله زندگى بر مردم سخت شد و كم كم كار به قحطى كشيد، مردم به وحشت افتاده بودند، از جمله حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت على عليه السلام كه پيرمردى عيالمند و كم درآمد بود، نياز شديدى به كمك داشت.
پيامبر صلى الله عليه و آله با عموى خود (عباس) بنا گذاشتند خدمت ابوطالب برسند و هر يك، يكى از فرزندان او را به خانه خود بياورند و بدين ترتيب مخارج زندگى او را سبك كنند. اين تصميم عملى شد. عباس، جعفر را به خانه خود برد و پيامبر صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را به منزل آورد و از همان اوان كودكى مربّى او گرديد.
بر خلاف رهبرانى كه هنگام احساس خطر، اول جان خود را از حادثه به در مىبرند و پا به فرار مىگذارند و مردم و هواداران رادر گرفتارىها رها مىكنند، پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه
______________________________
(1). سوره شعراء، آيه 3
(2). سوره ص، آيه 86
:: برچسبها: